کم ارزشگذاری[۱] برخلاف تصور غلطی که برخی از سرمایهگذاران آن را جذاب و بعنوان موفقیت در انجام معاملات سهام استارتاپها میدانند، برای هیچکدام از طرفین (استارتاپ و سرمایهگذار) مفید نیست. کم ارزشگذاری بطور بدیهی برای موسسین استارتاپ جذاب نخواهد بود. چرا که ایشان در مقام فروشنده و با در نظرگرفتن فلسفه عقلانیت اقتصادی [۲] علاقهای به فروش ارزان سهام خود ندارند.
دلایل کمارزشگذاری استارتاپها
۱- رقابت نابرابر و عدم تعادل عرضه و تقاضا
در یک اکوسیستم استارتاپی و در شرایطی که سرمایهگذاران جسور کافی برای عرضه سرمایه وجود نداشته باشد، تیمهای استارتاپی مجبور خواهند شد برای دسترسی به منابع مال محدود موجود در اکوسیستم، تن به کمارزشگذاری بدهند. در واقع در نبود سرمایهگذاران جسور متعدد در یک اکوسیستم، قدرت چانهزنی صاحبین سرمایه افزایش خواهد یافت.
۲- نبود دانش کافی در موسسین
در صورتی که موسسین استارتاپ دانش کافی در خصوص ارزشگذاری استارتاپها نداشته باشند، ممکن است در تله کمارزشگذاری سرمایهگذار بیافتند. پارامترهای تاثیرگذار در ارزش یک استارتاپ در برخی روشهای ارزشگذاری بقدری زیاد است که در صورت عدم آشنایی موسسین استارتاپ با این موضوعات، سرمایهگذار قادر خواهد بود با دستکاری این پارامترها موسسین را در خصوص کمارزشگذاری استارتاپ قانع کنند.
۳- دیدگاه سنتی سرمایهگذار
معمولاً سرمایهگذاران سنتی که پیشتر تجربه سرمایهگذاری در استارتاپها را نداشتهاند، در قبول ارزشگذاریهای استارتاپها دچار مشکل و تردید میشوند. سرمایهگذاران سنتی معمولا درک کافی از ارزش تیم، ارزش داراییهای نامشهود و ارزش محصول استارتاپها نداشته و این موضوع موجب میشود تا ایشان با استارتاپها رفتاری مشابه با کسبوکارهای سنتی و داراییمحور داشته باشند و ارزش پایینی را برای استارتاپها متصور باشند. پس از تشریح دلایل کمارزشگذاری استارتاپها، آنچه که نیاز به شرح و بسط بیشتر دارد، اشاره به دلایلی است که لازم است سرمایهگذاران در عقاید خود در خصوص فواید کمارزشگذاری بازنگری کنند:
- کمارزشگذاری برای یک استارتاپ ناسالم است؛ زیرا موجب کمبود بودجه شده و تمام شدن بودجه در نیمه راه نیز مانع رشد برنامهها میگردد.
- کم ارزشگذاری باعث خواهد شد که بنیانگذاران و کارکنان انگیزههای خود را برای ادامه استارتاپ خود از دست بدهند چرا که با کم ارزش گذاری، بنیان گذاران مجبورند سهام زیادی را در ازای پولی که میخواهند، واگذار کنند و طی مرحلههای سرمایه گذاری بعدی سهام آنها رقیق تر خواهد شد و در نهایت سهام زیادی نخواهند داشت که به آنها انگیزه ادامه کار بدهد.
- کم ارزشگذاری برای سرمایه گذار هم میتواند خطرناک باشد، چرا که در دورهای بعدی سرمایه گذاری، سرمایه گذاران جدید با فهمیدن کم ارزشگذاری دور قبل و با توجه به سهام کم بنیانگذاران، آینده استارتاپ را بد قلمداد خواهند کرد و از سرمایهگذاری دوری میکنند! بنابراین بدون افزایش سرمایه جدید، در حقیقت کسب و کار شکست میخورد.
بیشارزشگذاری[۳] در مقابل کمارزشگذاری
ارزشگذاری صحیح استارتاپها میبایست بر اساس اعداد و ارقام تحقیق شده، پیشفرضها و انتظارات مناسب باشد و از آنجایی که استارتاپها یا سابقه عملکرد مالی ندارند، یا این سابقه خیلی قابل اتکا و توجه نمی باشد تا بر مبنای آن ارزیابی صورت بگیرد؛ همواره این ریسک وجود خواهد داشت که ارزش واقعی استارتاپ خیلی بالاتر یا خیلی پایینتر از آن چیزی باشد که توسط ارزشگذار گزارش گردیده است. چنین اشتباهی در تعیین ارزش استارتاپ ریسکهایی ایجاد میکند که ممکن است بنیانگذاران و سرمایهگذاران را به چالشهایی جدی بکشاند که در ادامه به تشریح آنها پرداخته خواهد شد.
بیش ارزش گذاری استارتاپها
بیشارزشگذاری استارتاپها برخلاف تصور غلطی که ممکن است موسسین استارتاپها آن را بعنوان موفقیت در مذاکرات جذب سرمایه تلقی کنند، نه برای موسسین و نه برای سرمایهگذاران مفید نیست. در این بخش علاوه بر اشاره به دلایل بیشارزشگذاری استارتاپها، معایب این موضوع تشریح میشود.
دلایل بیشارزشگذاری استارتاپها
۱- نیاز به جذب سرمایه بالا
وقتی استارتاپ در شرایطی است که جریان نقدی خالص منفی دارد، برای به دست آوردن سهم بازار و بازاریابی و مدیریت کمپینهای خود (که معمولا باعث ایجاد جریان نقدی منفیتر میشود) نیازمند جریان ثابت پول هستند و تا زمانی که این جریان نقدی منفی، مثبت نشده است، باید سرمایه جذب کنند که این امر تنها با افزودن سرمایه گذاران بیشتر بدست میآید. با افزایش تعداد راندهای سرمایهگذاری، به مرور سهام بیشتری از تملک موسسین خارج و به تملک سرمایهگذاران در خواهد آمد. در چنین شرایطی بصورت غریزی و طبیعی موسسین تمایل دارند میزان سهامی که باید به سرمایهگذاران منتقل کنند را کنترل کنند؛ میزان سهام اختصاص داده شده به سرمایهگذار در یک راند سرمایهگذاری با میزان سرمایه تزریقی سرمایهگذار رابطه مستقیم و با ارزشگذاری استارتاپ رابطه معکوس دارد.
موسسین برای دستیابی به اهداف رشد خود نمیتوانند سرمایه مورد نیاز خود از سرمایهگذار را خیلی محدود کنند، بنابراین، به ناچار سعی دارند با بالا نشان دادن ارزشگذاری استارتاپ خود، سهم کمتری به سرمایهگذار اختصاص دهند. همین امر باعث می شود تا استارتاپها در هنگام جذب سرمایه ارزشگذاری را بالا و بالاتر ببرند تا در ازای واگذاری سهام کمتر، سرمایه بیشتری جذب کنند!
۲- بازارهای عمومیِ[۴] صعودی
بخشی از روشهای ارزشگذاری وابسته به وضعیت بازارهای عمومی (بازار سهام) است چرا که برخی از پارامترهای مورد نیاز در ارزشگذاری استارتاپها از دادهها و روندهای بازارهای عمومی استخراج میشود. بنابراین، بدیهی است رشد قابل توجه قیمت سهام در بازارهای عمومی، میتواند روی ارزشگذاری استارتاپها نیز تاثیر گذاشته و موجب بیشارزشگذاری شود. بعنوان مثال، در ابتدای سال ۲۰۱۶ شاخص NASDAQ [5] به بالاترین میزان خود در تاریخ رسید. سهام شرکت هایی چون Apple ، Alphabet ، Facebook و Amazon رشد قابل توجهی کردند. در کنار این موضوع، قرار بود سهام شرکت Snapchat در یک سوم ابتدایی سال ۲۰۱۷ نیز برای ورود به بازار، عرضه شود. شرایط آن دوره از بازار سهام امریکا امیدوارکننده به نظر میرسید و به همین ترتیب روند صعودی بر جو سرمایهگذاری بر بازار سهام حکم فرما بود و بالطبع این موضوع باعث شد بازار ارزش گذاری استارتاپها نیز داغ شود و بیش ارزشگذاری صورت بگیرد.
۳- رقابت نابرابر و عدم تعادل عرضه و تقاضا
در یک اکوسیستم استارتاپی، تعداد سرمایهگذاران و تعداد تیمهای استارتاپها تاثیر مهمی در به تعادل رسیدن اکوسیستم دارند. اگر تعداد سرمایهگذاران و حجم سرمایه در اختیارشان در مقایسه با تعداد تیمها و ایدههای قوی و مناسب زیاد باشد، در این شرایط با بیشارزشگذاری روبرو خواهیم بود. در چنین شرایطی سرمایهگذاران وارد رقابت در شکار اندک استارتاپهای مناسب اکوسیستم شده و همین رقابت موجبات بروز بیشارزشگذاری را ایجاد میکند.
بنا به دلایل فوق استارتاپهای دنیا ممکن است دچار بیشارزشگذاری میشوند. مهمترین ریسکی که در اثر این اتفاق پیش روی بنیانگذاران و سرمایهگذاران استارتاپ قرار خواهد گرفت، ریسک سقوط ارزش استارتاپ در مراحل بالاتر است.